بررسی انواع هوش و نقش هوش هیجانی در زندگی
جدول محتوا
پیشگفتار :
از گذشته های دور همواره مقوله هوش، انواع هوش و میزان هوش افراد و بطور خاص، هوش هیجانی، از مقوله های مهم در دسته بندی ها داشته و عموما تصور بر این است که افراد با بهره هوشی بالاتر در زندگی شخصی و حرفه ای موفق تر از دیگران عمل می کنند،اما احتمالا همه ما افرادی را دیده ایم که از نظر درسی و یادگیری در سطح بالایی قرار داشته اند اما در زندگی موفقیت چندانی کسب نکرده اند و از طرفی در تاریخ افرادی وجود داشته اند که از ابتدا به عنوان افراد کم هوش تلقی شده اند اما با گذشت زمان ثابت شده که بسیا موفق عمل کرده اند.
در زمان معاصر هم کم نیستند افرادی که دانشگاه را تمام نکرده اند اما جزو موفق ترین انسانها هستند.
*دانش آموزان درسخوان معمولا برای تنبلها کار می کنند.
تعریف هوش :
هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد (ویکی پدیا)هوش، استعداد عمومی فرد برای سازگاری عقلی با مشکلات و اوضاع تازه زندگی است. هوش، استعداد استفاده از تجربه های قبلی در حل مسایل تازه و پیش بینی مسایل بعدی است. (اشترن)
تاریخچه :
هر چند از آغاز تمدن تاكنون، آدمي درباره ماهيت هوش و اهميت آن انديشه فراوان كرده است، اما بايد اذعان داشت كه مطالعه علمي هوش از اواخر قرن 19 آغاز شد.
• چالز داروین:نظریه تکامل و خصوصیات عقلی و روانی(نقش عواطف در سازگاری افراد) را مطرح کرد
• نظریه اصطلاح هوش،به معنی تفاوت انسانها در توان ذهنی هربرت اسپنسر و گالتون شکل گرفت
• آلفرد بینه برای بررسی اینکه چرا برخی دانش آموزان توان یادگیری کمتری برخوردار هستند تحقیقاتی در ایم مورد انجام داد و آزمونی را برای تعیین سن عقلی طراحی کرد.
• ادوارد ثورندایک برای نخستین بارازعبارت هوش هیجانی (عاطفی) “هوش اجتماعی” برای توصیف مهارت سر کردن با دیگران استفاده کرد.
• هوارد گاردنرنظریه هوش چندگانه را پایه گزاری نمود.
دسته بندی انواع هوش از نگاه کلاسیک :
1-هوش عقلانی (IQ) :
میزان توانایی شخص در استفاده از منطق، کار با اعداد، تجسم های فضایی و مهارت های کلامی . بهره هوشی، تفکر منطقی فرد است و به وی کمک می کند قواعد و قوانین را یاد بگیرد.
2-هوش هیجانی (EI):
توانایی دریافت دقیق هیجانات خود و و دیگران،درک پیام این هیجانات و عواطف درباره روابط و مدیریت آنها.
*هوش هیجانی یک مهارت است
3-هوش جسمانی(PQ) :
هوش جسمانی یعنی اینکه تا چه در مورد بدن خود آگاهی داریم، چقدر در مورد بدن خود دانش داریم، با و برای بدن خود واقعاً چه کارهایی را انجام می دهیم.
4-هوش معنوی SQ)) :
هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوالهای جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا میرویم و هدف اصلی زندگی چیست.
نظریه هوشهای چند گانه هوارد گاردنر :
- هوش زبان شناختی: این هوش، شامل مهارت های فرد در استفاده از کلمات است و بالا بودن آن به معنی تسلط فرد به مهارت های گفتاری و نوشتاری است.
- 2- هوش منطقی-ریاضی: همان هوش اعداد و منطق است. این هوش بسیار مورد استفاده دانشمندان، ریاضیدانان وبرنامه نویسان کامپیوتر قرار می گیرد وشامل توانایی استدلال، استنتاج و… می شود.
- ۳- هوش موسیقایی: ظرفیت درک ساختار آثار موسیقی است. ویژگی های مهم این هوش، قابلیت درک، ارزیابی و ساختن ریتم و ملودی است ودر افرادی چون موتزارت، باخ و بتهوون بسیار مشاهده می شود.
- 4- هوش بصری – فضایی: توانایی درک جنبه های متفاوت دنیای بصری _فضایی است.افراد با استفاده از این هوش می توانند چیزی را که دیگر وجود ندارد یا هنوز ساخته نشده، تجسم کنند. چنین هوشی، عرصه فعالیت معمارها، عکاسان، نقاشان، مجسمه سازان و طراحان است.
- 5- هوش بدنی -حرکتی: آنچه باعث می شود، افراد از تفریحات فیزیکی چون پیاده روی، رقصیدن، دویدن، اردو زدن، شنا یا قایقرانی لذت ببرند، این هوش است.کنترل حرکات بدن با هوش بدنی- حرکتی است.
- 6- هوش میان فردی: توانایی درک سایر مردم و کار با آنها و این که دنیا را از چشم و نگاه دیگران ببینیم، به عهده این هوش است.
- 7- هوش درون فردی: شناخت فرد از خودش با این هوش انجام می شود که باعث خودشناسی می شود و فرد را مستقل و هدفمند بار می آورد.
هوش هیجانی یا عاطفی:
مفهوم هوش هیجانی در دهه 90 میلادی توسط پیتر سالوی و جان مایر مطرح گردید و اشخاصی همچون دنیل گلمن و بار-اُن آن را توسعه دادند.
هوش هیجانی تلاش برای تعریف یک چارچوب جدید بر اساس دانستههای قبلی است و نه خلق یک علم جدید.
چرا هوش هیجانی اهمیت دارد؟
هوش هیجانی عاملی بسیار موثر در روند و میزان کیفیت زندگی است در نتیجه باید جدی گرفته شود و در تقویت آن کوشید زیرا کیفیت روابط،کنترل استرس،کنترل خشم،سلامت روانی و مدیریت و کنترل احساسات و … همگی تحت تاثیر هوش هیجانی قرار دارند. هوش هیجانی،توانایی اداره مطلوب خلق و خوی،وضع روانی،کنترل تکانه ها و عاملی هست که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف،در شخص انگیزه و امید ایجاد میکند.
ویژگیهای عمومی افراد با هوش هیجانی بالا
افراد دارای هوش هیجانی بالا عموما رضایت بیشتری از زندگی دارند،در بهره مندی از محیط خانوادگی وشریک شدن دراحساسات دیگران متفاوت هستند، آنها معمولا افرادی منظم،موفق،با انگیزه و استقامت،انعطاف پذیر، خونگرم و خوشبین هستند.
*هوش هیجانی مسری است.
چرا باید هوش هیجانی را تقویت کنیم؟
وقتی از EI خوبی برخوردار باشیم به خوبی می توانیم به درک مسائل اجتماعی بپردازیم.
همچنین با یک هوش هیجانی قوی می توانیم رهبر و یا مدیر خوبی باشیم.
علاوه بر این با کنترل کردن هیجانات و احساسات خود به سلامت روانی دست می یابیم که سلامت روانی هم تاثیر به سزایی در سلامت جسمی افراد می گذارد.
چگونه هوش هیجانی را تقویت کنیم؟
تقویت خودآگاهی :
افراد با هوش عاطفی بالا دارای خودآگاه و با بصیرت هستند. آنان از احساسات خود آگاه هستند و میدانند چگونه میتوانند بر افراد اطراف خود تاثیر بگذارند. این افراد همچنین احساسات و زبان بدن دیگران را درک و تجزیه و تحلیل و از این اطلاعات برای تقویت مهارتهای ارتباطی خود استفاده میکنند.
خود آگاهی به منزله آگاهی از نقاط ضعف و پرهیز از آنها نیز می باشد.
مدیریت خود :
کسانی که از خودکنترلی بالا برخوردار هستند:
- قابل اعتماد هستند.
- اجازه نمیدهند هیجانات منفی، عملکردشان را مختل کند.
- مسئولیت پذبر و با وجدان هستند.
- تطبیق پذیر هستند.
- میل به موفقیت دارند.
- ابتکار عمل دارند.
ارسطو میگوید:
“عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!”
با نگیزه باشیم :
افراد با هوش عاطفی بالا در خود انگیزه ایجاد میکنند و نگرش آنان باعث ایجاد انگیزه در دیگران میشود. آنان برای خود هدف تعیین میکنند و در مقابل چالشها و مشکلات مقاومت دارند.
ارتباط موثر:
ارتباط موثر، رابطهای است که در آن، طرف مقابل، پیام شما را با حداکثر دقت ممکن دریافت و درک کند.
اکثر متخصصان ارتباطات بخش اصلی (و گاه تمام) مسئولیت ارتباط موثر را بر عهدهی ارسال کنندهی پیام میگذارند.
همدلی داشته باشیم:
همدلی یعنی اینکه به درون وجود من بیایی، و بکوشی به نیابت من و از طرف من، درون من را جستجو کنی و دنیای اطراف را، آنچنانکه من میبینیم، ببینی و بفهمی.
چند پیشنهاد
شنونده خوبی باشیم:
در گفتوگوها افراد با هوش عاطفی بالا به جای این که فقط منتظر فرا رسیدن نوبت صحبت خود باشند، بهوضوح گوش میدهند. آنان مطمئن میشوند پیش از پاسخگویی هر آن چه را که گفته شده بهدقت درک کرده باشند.
این افراد همچنین به جزئیات غیر کلامی یک مکالمه نیز توجه میکنند. این امر مانع از ایجاد سوءتفاهمها میشود. به شنونده اجازه میدهند تا بهدرستی پاسخ دهد و به گوینده نشان میدهد که مورد احترام قرار گرفته است.
انتقاد پذیر باشیم :
بخش مهمی از داشتن هوش هیجانی بالا داشتن روحیه انتقادپذیری است. افراد با هوش هیجانی بالا به جای آن که از انتقادات برنجند یا در مقابل آنها حالت تدافعی بگیرند، چند لحظه وقت میگذارند تا بفهمند این نقد از کجا ناشی میشود و چگونه بر عملکرد آنان یا دیگران تاثیر میگذارد و در آخر چگونه میتوانند هر گونه مسئلهای را به طور سازنده حل کنند.
کنترل خشم داشته باشیم:
مهارت مدیریت خشم به حدی اهمیت دارد که بسیاری از کارشناسان معتقدند این مهارت می تواند از بسیاری از ناهنجاریها در اجتماع بکاهد. وقتی از مدیریت خشم صحبت میکنیم در واقع منظورمان کنترل خشم فرد در مرحله پیش از خشم است. مهارت کنترل خشم نه روی برانگیزانندهها بلکه روی واکنش به آنها متمرکز است تا فردی که دائما به علت برانگیزانندههای درونی و بیرونی تحریک میشود بتواند عصبانیت خود را مهار و آن را کنترل کند. مدیریت خشم در واقع به فرد کمک میکند تا یاد بگیرد چه طور خون سرد باشد و احساس منفی قبل از شروع خشم را مهار کند و تحت کنترل بگیرد.
خواسته های خور را به تعویق بیندازیم (خویشتن دار باشیم) :
مهارت خویشتن داری یا مهار نفس مهارتی اکتسابی است که سبب می شود اشخاص بتوانند ارضای خواسته های خویش را به تعویق بیندازند و رفتارهای شتابزده نشان ندهند. تقویت مهارت خویشتن داری اثرات موثر فراوانی مانند افزایش اعتماد به نفس، انعطاف پذیری، همدلی و غیره برای شخص به همراه دارد.
مهارتهای ارتباطی و اجتماعی خود را تقویت کنیم: افراد با هوش هیجانی بالا اهل معاشرت با دیگران هستند. آنان لبخند میزنند و حضور مثبتی را از خود نشان میدهند. آنان مهارتهای اجتماعی مناسبی را بر اساس رابطه خود با هر کس در اطراف خود به کار میبرند. این افراد مهارتهای بین فردی بسیار خوبی دارند و میدانند چگونه ارتباطهای کلامی و غیرکلامی را برقرار کنند.
سخن پایانی
بسیاری از افراد بر این باور هستند که پیشرفت علمی و فنی به تنهایی برای ترقی و سعادتمندی بشر کفایت میکند. اما
تجربه نشان داده اگر نقش توسعه فردی از توسعه فنی بیشتر نباشد به همان میزان اهمیت دارد، بنابراین افرادی که بر توسعه روابط فردی و جمعی در کنار رشد علمی و تخصصی تمرکز میکنند در زندگی حرفه ای و شخصی موفق و سعادتمند تر هستند.